قلم ها مویه سر میدهند...
من میدانم احوال دلها پریشان است
من میدانم بنزین گران است
من میدانم نان های خشک را خیس میکنند و میل میفرمایند
من میدانم گوجه کیلویی ۱۹ هزارتومان به فروش میرسد
من میدانم از لرزه ی سرما و ضعف به رعشه می افتند
من میدانم ناامنی جنسی و جسمی و روحی بیداد میکند
من میدانم به ظاهر روشنفکران سیر شدن شکم های تهی را منحصر کردن انسان به بعد مادی میدانند و نه شکم سیری خود را
من میدانم خویش ها بیش از پیش از خویش تنفر دارند
من میدانم کینه تنفر و سرکوب تا خره خره انسان هارا پر کرده است
من میدانم از دنیا لجنزاری بیش نمانده
من میدانم ...
کاش من اینچنان نمیدانستم...
کاش من اینچنین نمیدیدم
چرا که آنهایی که بینش بر چشمانشان الزامیست تماما نابینا گشته اند
با نگاه و گردن خمِ شرمگینِ پدرها ومادر ها با من شوخی نکنید که ریتم دوتا یکیه قلبم میایستد...
+بسی بی حوصله و بی ادبیات و املا .عذر بنده را پذیرا باشید که پوچ و بی نفس شده ایم...